چگونه پسری را عاشق خودم کنم
زیبا اندیشی
جذب پسر آموختن، آموختن و بازهم آموختنhttps://zibaandishi.com
یادتان باشد، هرگز سعی نکنید از دوستانتان که اطلاعات روانشناسی صحیحی ندارند کمک بگیرید، یک راهنمایی اشتباه از طرف آنها باعث خواهد شد عشق تان را برای همیشه از دست بدهید !!!
شما باید درباره روانشناسی پسرها بیاموزید، باید توقعات یک پسر را بفهمید، یادگیری روانشناسی پسرها کار آسانی نیست، متاسفانه کتاب های زیادی در این زمینه وجود ندارد
بیشترین مراجعین من در همین زمینه هستند، مراجعه می کنند تا یاد بگیرند چطور باید با یک پسر برخورد مناسب انجام داد
https://zibaandishi.com
چطور یه پسر رو عاشق خودم کنم
بر اساس روانشناسی رفتار های پسرها با شخصیت های متفاوت به شما آموزش داده می شود که :
زیبا اندیشی
چگونه بدون آن که به غرورتان لطمه ای وارد شود یک پسر را به طرف خودتان جذب کنید ؟
بهترین نوع آرایش زمان برخورد با پسران چگونه است ؟
بهترین نوع لباس در برخورد با پسران چیست ؟
نوع نگاهتان در برخورد با یک پسر چگونه باید باشد ؟
چه کلماتی هنگام بر خورد با یک پسر باید به کار ببرید ؟
پسر ها چه توقعاتی از دختر ها دارند که حتی به زیان هم نمی آورند ؟ شما یاد می گیرید که ذهن پسر ها را بخوانید
زمان گوش دادن به حرف های یک پسر چه عکس العملی داشته باشید که پسر واقعیت را به شما بگوید و دروغ بافی نکند ؟
چگونه باید با یک پسر رفتار کرد تا تمام ذهن و حواسش در تمام روز پیش شما باشد ؟زیبا اندیشی
چرا بعد از یک مدت از دوستی تان با یک پسر ، رفتارهای آن پسر نسبت به شما سرد می شود ؟ در این زمان چه باید بکنید ؟
با پسری که مغرور هست و به شما توجهی نمی کند چه برخوردی باید داشته باشید ؟
چگونه باید با یک پسر قرار ملاقات گذاشت تا فکر نکند شما آویزان آن پسر هستید ؟
و صدها نکته دیگر که هر کدام به تنهایی می تواند شما را دختری جذاب و دوست داشتنی نشان دهد !
https://zibaandishi.com
هیچ سحر و جادویی در میان نیست، این برخورد صحیح شماست که می تواند یک پسر را عاشق و شیفته شما کند، پس برخورد مناسب را یاد بگیرید تا بتوانید به نتیجه دلخواهتان برسید
چگونه پسرها را جذب خود کنیم
اول به شما توصیه می کنم با خودتان روراست باشید و تصمیم جدی بگیرید که چگونه یک پسر را تور کنیم:
واقعا از ته دل دوست دارید آن پسر را همیشه در کنار خودتان داشته باشید ؟
می خواهید پسر مورد علاقه تان با شما همچون ملکه برخورد کند و از چشمانش عشقش به شما نمایان باشد ؟
می خواهید طعم واقعی عشق را با پسر مورد علاقه تان بچشید ؟
شما هم زندگی کردن بدون پسر مورد علاقه تان را بی معنا می دانید ؟
خوب فکر کنید و خودتان را تصور کنید که با عشقتان در حال قدم زدن هستید، اگر این احساسات را دوست دارید باید وارد مرحله دوم بشوید :
قدم دوم :
در این مرحله شما باید رازهای جذب یک پسر را بیاموزید اگر عشقتان واقعی ست و برای احساسات خودتان ارزش قائل هستید باید خودتان را مجبور کنید تا بهای این عشق را بپردازید تا بتوانید پسر مورد علاقه تان را عاشق و شیفته خودتان کنید. اما بهای عشق پرداختن یعنی چه : یعنی اینکه بفهمید:
پسرها به چه چیز در یک دختر اهمیت می دهند ؟
پسرها چگونه رفتاری از دختر ها را می پسندند ؟
چگونه باید با یک پسر رابطه برقرار کرد تا آن پسر عاشق و شیفته شما بشود ؟
چه چیزی باعث می شود که پسر مورد علاقه شما تمام فکر و ذهنش پیش شما باشد ؟
راه های جذب پسر مورد علاقه
اما اگر خواسته باشید تمام این موارد را خودتان با آزمون و خطا کردن بیاموزید، چندین سال از شما زمان می گیرد و ضربه های زیادی به احساسات شما می زند و به احتمال خیلی زیاد پسر مورد علاقه تان تا آن زمان با دختر دیگری که این مطالب را می داند وارد رابطه خواهد شد !!!!
زیبا اندیشی
من احساسات شما دختر خانم عزیز را درک می کنم و می دانم حس عاشقی چه حس زیبایی هست
مطالب ارائه شده در این پکیج به کار خانم هایی می آید که با پسری ارتباط دارند و می خواهند این رابطه به یک ازدواج با عشق تبدیل شود
روشهای ایجاد انگیزه
انگیزه چیست ؟ تعریف انگیزه، در لغت به معنای علت و دلیلی است که شخصی را به کاری وادار می کند و در اصطلاح به نیرویی اطلاق میشود که از درون فرد را به سمت یک هدف سوق میدهد.
چگونگی ایجاد انگیزه
به همین خاطر نیروی اراده عاملی ضروری برای دستیابی به موفقیت است و ناامیدی و نبود انگیزه ممکن است شما را از رسیدن به اهدافتان بازدارد.
بسیاری از مراجعینم بیان می کنند که با وجود مشکلات فراوان زندگی داشتن انگیزه و امید امری غیرممکن است. به نظر شما این حرف درست است؟
چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم
آیا واقعا داشتن انگیزه و امید در زندگی تا به این حد دشوار است؟ مسلما خیر.
انگیزه چیست ؟ داشتن امید و انگیزه در زندگی چیزی نیست که ما بدون هیچ تلاش و شانسی بتوانیم آن را بدست بیاوریم.
قطعا برای داشتن هر چیزی در زندگی باید نهایت تلاشمان را بکنیم، باید راه به دست آوردن آن را آموخت. انگیزه و امیدواری نیز از این قاعده مستثنی نیست.
چگونه انگیزه پیدا کنیم
یکی از نکات مهم که باید برای ایجاد و حفظ انگیزه به آن توجه بسیاری داشت انجام کارهایی است که به آن اشتیاق و علاقه دارید. اگر در مورد کار و مسیری که در زندگیتان طی می کنید شور و اشتیاق فوقالعادهای داشته باشید، همیشه برای انجام کارهایتان باانگیزه خواهید بود و برای انجام مسئولیتها و تکمیل وظایفتان هر کاری که از دستتان برمیآید را انجام خواهید داد.
چگونه انگیزه داشته باشیم
شما نباید صبح ها افسرده و بی میل از خواب بلند شوید. نباید فردی همیشه خسته و اخمو باشید و از کارهایی که در طول روز می کنید نفرت داشته باشید. شما نباید تمام انرژی خود را صرف تحمل کردن رئیس و دیگر اطرافیانتان بکنید. شما نباید هر روز جمله «این زندگی کردن نیست» را با خود تکرار کنید.
چگونه با انگیزه شویم
شما باید خوشحال باشید که باز صبح شده است. اشتیاق و علاقه تان هر چیزی که باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژی میدهد و با انگیزه بیشتری هدفتان را دنبال کنید. کاری که برایتان مثل تفریح و سرگرمی است دوست دارید ساعت ها برایش وقت بگذارید.
چگونه با انگیزه باشیم و بمانیم ؟
یک بار توماس ادیسون گفت: من در تمام عمرم یک روز کاری هم نداشتم، همه اش تفریح و لذت بود. خیلی از انسانهای موفق هم شبیه او هستند. برای همین اگر دنبال رویاهایتان بروید، بقیه چیزها همگی سرجای خودشان قرار می گیرند. شاید وقتش رسیده که بالاخره انتخاب کنید؟
چگونه با انگیزه زندگی کنیم ؟
بیایید برای لحظه ای به زندگیتان نگاه کنید. برای داشتن انگیزه در زندگی باید هدفی را دنبال کنید که به آن علاقه مند باشید شما باید با علاقه کار کنید. اگر کار روزمره تان شما را خسته کرده و هیچ علاقه ای به آن ندارید، وقتش است که دنبال کاری بروید که دوست دارید.
هیچکس نمی داند تا کی زنده است، پس چرا باید در زندگی کارهایی را انجام دهیم که از آن لذت نمی بریم؟
چگونه انگیزه خود را افزایش دهیم
یکی دیگر از راه های ایجاد انگیزه برای زندگی در نظر گرفتن موفقیت های هر چند کوچک و لذت بردن از آنهاست. یک دفتر تهیه کنید و تمام موفقیت های قبلی زندگیتان، موفقیت هایی که بعداً به آن دست پیدا می کنید و شادی های زندگیتان را در آن ثبت کنید. گاهی وقت بگذارید و نوشته هایتان را بخوانید، این می تواند منبع انگیزه خوبی برای شما باشد.
چگونه انگیزه خود را حفظ کنیم ؟
هر رویایی که در سر دارید احتمال اینکه افراد موفق در آن زمینه وجود داشته باشند زیاد است. پس به دنبال افرادی باشید کاری را که می خواهید انجام دهید را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نیست بدنبال آن در کتابها، فیلم های آموزشی و یا وب سایت های شخصی بگردید و از اشتباهات، شکست ها و پیروزی های آنها استفاده کنید.
چگونه انگیزه خود را تقویت کنیم
اینکه دیگران هم همین راه را رفته باشند و به موفقیت رسیده باشند به شما انگیزه زیادی می دهد. مثلاً فردی تعریف می کرد همسرم به بیماری سرطان مبتلا شد. با اینکه در ابتدا از لحاظ روحی ضربه شدید خورد اما بعد از مدتی گفت: «من فلانی را که قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم می کنم. او توانست از پس این بیماری بر بیاید بنابراین من هم می توانم.» او با این روش انگیزه و امید خود را برای مبارزه با بیماری اش چندین برابر کرد.
چگونه انگیزه خود را بالا ببریم
اهمیتی ندارد که چقدر منطقی و روشنفکر باشید، شما نمی توانید مدام و پشت سر هم تصمیم بگیرید. در این وضعیت هر چه انتخاب های پیش روی شما بیشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشکل تر می شود و گاهی مغز به دنبال یک راه فرار (در رفتن از زیر کار) خواهد گشت چیزی که آن را بی میلی برای انجام کار می دانید.
این سخن همواره در میان ما گفته میشود که زندگی ارزشمند، هدفدار و هدفمند میباشد و هدفداری به عنوان یک اصل مسلم برای زندگی پذیرفته شده است؛ اما جای آن هست که با مراجعه به مهمترین متن مقدس دینی ما این پرسش هم مطرح شود که به چه دلیل زندگی باید هدفمند باشد، چه ضرورتی احساس میشود که انسان دارای زندگی هدفدار باشد؟
آیا شناخت هدف، همچنین شناخت وسایل و ابزاری که ما را به هدف میرساند، در سرنوشت ما موءثر خواهد بود؟ میگویند: از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچتر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
در تعریف هدف، سخنها گفتهاند؛ بعضی از این تعریفها عبارتند از:
«هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش میشود۱». و نیز گفتهاند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیلههایی که آن حقیقت را قابل وصول مینماید۲».
«فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسانشناسی به شمار میرود و یکی از اساسیترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.
با اندکی دقت میتوان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر میگیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» میدهد.
اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال میکنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالیتری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بیوقفه در راه رسیدن به آن میباشد.
البته انتخاب هدف نهایی به جهان بینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم میخورد، معلول جهان بینیهای مختلف و متفاوت است، زیرا جهانبینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه میگیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار میگیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او میباشد، زیرا چنانکه در تعریف هدف بیان گردید، هدف، دارای خصوصیتی است که موجب جلب توجه و گرایش استقلالی انسان میباشد، و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدفهایی است که در زندگانی انتخاب میکنند، زیرا در هدف نهایی، همه عناصر روانی و مغزی و انگیزههای حیاتی در انتخاب آن هدف، همآهنگ و بسیج میشوند و میخواهند هدف را که جزء گسیختهای از انسان احساس میشود، به انسان بپیوندد.
موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی
در برابر مسأله «فلسفه حیات» میتوان مردم را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدفهای مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمیاندیشند، اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات۳ دنیا راضی شده و به آن آرام گرفتهاند، و رضایت به زندگی موقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطهور باشند.
دسته دوم، کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانستهاند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نمودهاند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیدهاند. اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بیارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشودهاند. نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دستهاند.
دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شدهاند اینان توانستهاند در سایه تحصیل کمال دریچهای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمتهای معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بیخبری غنودهاند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیدهاند. آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفتهاند۴، و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاریشان خواهد کرد.
لزوم تفکیک میان هدف و وسیله
تفکیک میان هدف و وسیله، یکی از بزرگترین عوامل زندگی هدفدار است، زیرا با این تفکیک عظمت و ارزش هدفها معلوم میشود و در صورتی که انسان خود آشنا و دارای علاقه به خویشتن باشد، بهترین هدف را برای زندگی خود انتخاب مینماید. اگر تفکیک مزبور صورت نگیرد، زندگی آدمی مانند قطعه کاغذی است که بدون هدف در تند باد حوادث زندگی به این سو و آن سو کشیده میشود و چنین انسانی وسیلهای برای هدف زندگی دیگران میگردد۵٫
«باید توجه داشت که هدفگیریهای عالی، موقعیت روانی انسانها را گستردهتر، بیناییشان را تیزتر، اصالت حیاتشان را در این دنیا نیرومندتر میگرداند و در نتیجه با اینکه از انسانها هستند، مافوق انسانها مینگرند و ابعاد درونیشان باز و بازتر میگردد، و هم اینان به حلقههای زنجیر وراثت و محیط و تاریخ مسلط میشوند.
ما میتوانیم صریحاً بگوئیم: «هر هدف عالی که وارد حوزه موقعیت انسانی میگردد، همانند آب زلالی است که به ریشه درخت نفوذ میکنند و آن را شکوفان و بارور میسازد۶٫»
از این رو لازم است میان هدف و وسیله تفکیک صورت گیرد تا انسان دچار خطا نشود و وسیله را به جای هدف اشتباه نگیرد، و هدفهای زودگذری که درواقع وسیلههای زندگی نهایی بیش نیستند هدف اعلای زندگی انتخاب نکند زیرا کسی که به هدفهای زودگذر دل میبندد و برای دستیابی به آنها تلاش میکند، باید به خود احتمال شکست بدهد. اما دل بستن به هدفهای جاویدان و متعالی و سعی در راه رسیدن به آنها، بنا به وعده تخلفناپذیر قرآن۷ موفقیت را در پی خواهد داشت.
فلسفه حیات در قرآن:
«حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار میرود، این مطلب در ۶۹ آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاه الدنیا که به معنای حیات ابتدائی میباشد، وارد شده است۸».
آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز میپردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمیتواند آرمان و ایدهآل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و… دارد که در سورههای مختلف و آیات متعدد بیان شده است۹٫
علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده میشود و میتواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمیتواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.
به دلیل همین ناچیزبودن حیات دنیا شاعر، راه افراط پیموده و در وصف زندگی دنیا چنین سروده است:
دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که به بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
«با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو میریزیم، تا آنگاه که دست مرگ، نقاب از دیدگان ما بردارد، در آن موقع خواهیم فهمید که این کاسه حیات از اول خالی بوده و ما جز باده خیال چیزی از آن ننوشیدهایم۱۰».
برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو میکنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزونطلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی میپندارند. قرآن کریم در آیه ۲۰ سوره حدید چنین هشدار میدهد:
«اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الا ولاد، کمثل غیث اعجب الکفار بناته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم ی حطاماً و فیالاخره عذاب شدید و مغفره منالله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجملپرستی، و تفاخر در میان شما، و افزونطلبی در اموال و فرزندان است».
به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل میدهند.
نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هالهای از غفلت و بیخبری و لعب و بازی فرو میرود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا میرسد، و سرگرمی جای بازی را میگیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.
مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجملپرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا میرسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده میشود. و سرانجام به مرحله پنجم میرسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت میافتد.
سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته، میفرماید: کمثل غیث اعجب الکفار…. همانند بارانی است که از آسمان نازل میشود، و چنان زمین را زنده میکنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میگردد، به گونهای که آن را زردرنگ میبینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه میشود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد۱۱٫
البته سوالی مطرح میشود که اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟ در پاسخ باید گفت: خالق حکیم حیات، دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به هدف متعالی انسان و دستیابی به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد.
«ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کردهایم و اما اگر در این حیات غوطهور نشویم و آن را به عنوان شایستهترین گذرگاه برای حیات واقعی «ألا و ان الدار الآخره لهی الحیوان» تلقی کنیم، در عالیترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت۱۲».
قرآن هدف از زندگی ابتدایی دنیا را دستیابی و رسیدن به حیات طیبه میداند که همان زندگی حقیقی و جاوید است و برای رسیدن به آن دو چیز را شرط قرار میدهد: یکی ایمان و دیگری عمل صالح. در سوره نحن آیه ۹۷ میفرماید:
«من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینه حیاهً طیبه ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل میکردهاند میدهیم».
در جمله «فلنحیینه حیاهً طیبهً» حیات، به معنای جان انداختن در چیزی و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی موءمنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز دادهاند زنده میکند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر میدهد بلکه مرتبه عالیتری از حیات را – که از کیفیت بهتری برخوردار است – به او عنایت میکند این چنین انسانی در نقش خود نقد و کمال و قوت و عزت و لذت و سروری را درک میکند که نمیتوان اندازهاش را معین کرد و نمیتوان گفت که چگونه است، و چرا چنین نباشد، حال آنکه متفرق در حیاتی دائمی و زوالناپذیر، و نعمتی باقی و فناناپذیر، و لذتی خالص از الم و کدورت و خیر و سعادتی غیرشوب به شقاوت است. این آثار زندگی، جز، بر زندگی حقیقی مترتب نمیشود، و زندگی مجازی بویی از آن ندارد؛ خداوند این آثار را بر حیاتی مترتب کرده که آن را مختص به مردم باایمان و دارای عمل صالح دانسته، حیاتی که حقیقی و واقعی و جدید است، که خدا آن را به کسانی که سزاوارند افاضه میفرماید۱۳» البته در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد۱۴:
۱ – هدف مقدماتی (کوتاه مدت):
مقصود از آن، فراهم شدن زمینههای مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف میتوان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد. چنان که در سوره هود آیه ۶۰ میفرماید:
«و الی ثمود اخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها…. برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است».
این که خداوند انسان را به آبادکردن زمین وا میدارد و عمران آن را از او میخواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهرهوری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.
۲ – هدف میانی (متوسط)
بدون هدفهای میان مدتی که در قرآن برای زندگی انسان بیان شده است رسیدن به هدف نهایی ممکن نخواهد بود. دو نمونه از این اهداف را «آزمایش بندگان» و «عبادت خدا» میتوان نام برد.
الف – آزمایش:
«الذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا…. خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدام یک نیکوکار میشوید. (ملک/۲)».
منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است، به این معنی که انسانها را به میدان عمل میکشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند ولایق قرب خدا گردند۱۵٫
ب – عبادت
در آیه ۵۶ سوره ذاریات یکی دیگر از هدفهای میانی را عبادت ذکر میکند و میفرماید:
«ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا عبادت کنند ( و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
اغلب گمان میکنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام میشود یا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب میآورند اما باید توجه داشت که عبادت مفهوم بسیار گستردهای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده است که، «آنچه برای خدا انجام میگیرد عبادت است»؛ و لذا «عبودیت، اطاعت بیقید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینههاست، و بالاخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را۱۶».
۳ – تقرب به خدا، هدف نهائی
مقصود از هدف نهایی چیزی است که بقیه کارها برای رسیدن به آن انجام میگیرد. از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالیتر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیباییها، لذتها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان میکند از آن جهت است که عبادت – طبق مفهومی که بیان کردیم – رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور میسازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا میشود.
پس خود عبادت، هدف نهایی نیست، بلکه عبادت یک هدف متوسط و میانی است. ما را به هدف والاتر و کاملتری میرساند که منظور، همان تقرب به خدا و رسیدن به درجه تعالی و کمال باشد.
قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمیداند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان میکند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.
در آیه ۳۷ سوره سبأ این مطلب چنین بیان میشود:
«وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمیکند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
ایمان به خدا و عمل صالح، زندگی انسان را خدامحور میکند و آن زندگی که محور اصلی آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب کمال و تقرب به خداوند میباشد، همان گونه که قرآن در این آیه ایمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفی میکند. در آیه ۹۷ سوره نحل این دو چیز را زمینه رسیدن به حیات طیبه میداند و نیز در سوره عصر، این دو را مایه نجات انسان از خسران عظیم بیان میدارد. میشود چنین نتیجه گرفت که نجات انسان از خسروان عظیم و رسیدن به حیات طیبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتیجه ایمان به خدا و عمل صالح میباشد که لازم است سرلوحه زندگی انسان قرار گیرد.
راه و رسم درست انتخاب کردن
تصمیمگیری فرآیندی است که بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل میدهد و نقش مهم و برجستهای در سرنوشت هر انسان دارد. افراد همواره در موقعیتهای مختلف زندگی ناگزیر به انتخاب هستند. از امور کوچک و جزیی گرفته تا مسایلی بزرگ و با اهمیت. برخی از تصمیمگیریها بسیار ساده است و ما چندان توجهی به آنها نمیکنیم اما در مقابل مسایلی در زندگی وجود دارند نظیر انتخاب همسر، شغل، رشته تحصیلی، محل ست و از این قبیل که اقدام به تصمیمگیری در مورد هریک از آنها، به یک پروسه طولانیمدت نیازمند است. این تصمیمگیریها به لحاظ نقشی که در آینده و سرنوشت فرد دارد، اهمیت دارد و چهبسا تعلل در شناخت راههای تصمیمگیری بهتر، عواقب جبرانناپذیری را برای فرد به بار میآورد.
امروزه از تصمیمگیری بهعنوان یکی از مهارتهای زندگی که هر فرد باید نسبت به آن آگاهی داشته باشد یاد میکنند. چرا که فرد هر روزه، پیوسته در معرض انتخاب و تصمیمگیری است و اشخاص باید در یادگیری درست این مهارت بکوشند تا در مورد زندگی خویش تصمیمات اصولی و درستی بگیرند؛ به خصوص هنگام مواجهه با موقعیتهایی که تصمیمگیریهای خطرناک را به همراه دارد. مانند مواجهشدن با درخواست دوستان جهت استفاده از مواد مخدر برای نخستینبار که ممکن است شخص استفاده از مواد مخدر را انتخاب کند. بنابراین یادگیری این مهارت میتواند نتایج سودمندی را برای افراد به ارمغان آورد و باعث شود که اشخاص انتخابهای مختلف را در مورد فعالیتهای خویش دقیقا ارزیابی کنند و بهطور فعالانه تصمیم بگیرند و بر تاثیرات تصمیمات خود آگاه باشند. دکتر محسن فرمهینی فراهانی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و مدرس دانشگاه، تعریفی جامع از تصمیمگیری ارایه داده است: «انتخابی که در رویارویی با چالشها از میان گزینههای مختلف، با دقت و مآلاندیش صورت میگیرد.» حرفهای ایشان را در این مورد بخوانید.
● عوامل تاثیرگذار در تصمیمگیری
نوع مشکل، نقش اساسی در تصمیمگیری دارد. مشکلات کوچکتر معمولا راحتتر حل میشود. چون تصمیمگیری در مورد آنها آسانتر است اما مشکلات پیچیدهتر به لحاظ نیازی که به اطلاعات تخصصی دارند و بعدهای مختلفی از زندگی فرد را در بردارد با روند کند تصمیمگیری مواجه میشوند. دکتر فراهانی معتقد است: «تصمیماتی که انسانها میگیرند از عوامل گوناگونی متاثرند که تعدادی از آنها مربوط به خود شخص است. مانند احساسات، هیجانات، آگاهی، اطلاعات، ادراکات و ارزشهای موردقبول ما و برخی نیز از خارج بر ما تاثیر میگذارند که شامل زمان، دوستان، آرزوهای والدین، بخت و اقبال، رسانهها، مذهب، تبلیغات، فرهنگ و بالاخره شرایط اجتماعی جاری هستند.»
● رابطه تصمیمگیری با احساسات
«باتوجه به اینکه گاهی احساسات مانع از تصمیمگیری صحیح میشود و در برخی اوقات ما انسانها بینهایت احساسی میشویم، بسیار مشکل است که بتوانیم یک تصمیم چندجانبه بگیریم و این آگاهیهای تصمیمگیرنده است که در این فرآیند تاثیرگذار است؛ چرا که میتواند تا حدی از بروز احساسات جلوگیری کند. البته سطح آگاهی و نوع ارزشها از شخصی به شخصی دیگر متفاوت است .همچنین ادراکات نیز بهعنوان یک عامل تاثیرگذار در تصمیمات به شمار میرود که شامل تعصبات و تعابیر شخصی از یک موقعیت هستند که ممکن است آن چیزی که برای یک شخص جذاب و دلربا بهنظر میرسد، برای فرد دیگری جذابیتی نداشته باشد.»
● خصوصیات یک تصمیمگیری موثر
«اشخاص مبتکر، ارزشها را بررسی و براساس آنها تصمیمگیری میکنند و تفاوت آنها با افراد منفعل این است که این دسته افراد اجازه میدهند که مقتضیات، شرایط و محیط مسوولیتهای آنان را کنترل کند و احساس نمیکنند که باید تصمیماتشان را خودشان کنترل کنند و گاهی اوقات به اموری مانند قضا و قدر تمسک میجویند؛ از آنجایی که در تصمیمگیری هر تلاشی در جهت انتخابکردن، بهترین گزینه است، گاهی اوقات راهحل کاملی وجود ندارد بنابراین تصمیمگیرنده باید انعطافپذیر باشد» وی میافزاید: «توانایی پذیرفتن مسوولیتها پیامد یک تصمیمگیری شخصی برای تصمیمگیرنده ضروری است و اشخاص باید اهمیت عواقب تصمیمگیری را بدانند چرا که باید تصمیمی اتخاذ کنند که نتیجه آن واقعا اهمیت دارد. باید متذکر شد که توانایی تمرکزکردن برای یک تصمیمگیرنده بسیار مهم است. بعضی از اشخاص آنقدر در تصمیمات غیرمنطقی و بیاهمیت غرق میشوند که فعالیت روزانهشان را برای تصمیماتی که دارای اولویت و اهمیت بیشتری هستند به تاخیر میاندازند.»
● ابزار تصمیمگیری صحیح
۱) ارزیابی اولیه: تصمیمگیری با مرحله ارزیابی شروع میشود و در طی این مرحله اطلاعات درخور جمعآوری میشود. بدون داشتن اطلاعات. اتخاذ تصمیم درست کاری بس دشوار است و باعث میشود که فرد راه را به خطا برود بنابراین برای مسایل و مشکلات بزرگ در درجه اول فرد باید اطلاعات راجع به مساله یا مشکل یا موقعیت را از منابع ممکن و در دسترس انتخاب کند که این ارزیابی میتواند از طریق کتاب، موسسات مشاوره، دوستان، والدین و تجربیات اشخاص خبره و کارکشته باشند.
۲) تحلیل: در مرحله تحلیل، تصمیمگیرنده باید ضرورت گرفتن یک تصمیم را نشان بدهد. یعنی از خود بپرسد که چرا چنین تصمیمی گرفته است؛ چرا که گاهی اوقات تصمیمگیری واجب نیست و اوضاع خود به خود بهبود مییابد و ممکن است که یک انتخاب هیچ سودی نداشته باشد. تصمیمگیرنده در هنگام تجزیه و تحلیل برای گرفتن یک تصمیم باید راهحلهای متعددی را در نظر بگیرد و حتی راهحل ایجاد کند. همچنین شرایط مطلوب و نامطلوب را نیز باید در نظر آورد. بهعنوان مثال در زمینه انتخاب همسر، فرد باید گزینههای فرهنگ، اعتقادات، ارزشها، باورها حتی عقاید مذهبی فرد مقابل را تحلیل کند. علاوه بر آن تصمیمگیرنده احتمالات و ریسک شخصی را نیز باید در نظر گیرد که شاید به پیامدهای ناخوشایندی منتهی شود.
۳) شناسایی پیامدها: اولین گام در یک سفر این است که بدانید به کجا میخواهید بروید. همیشه مهم است که در تصمیمگیری مقصد مطلوب یا هدف به طور شفاف شناسایی شود. در نظر گرفتن نتیجه، همیشه شما را در انتخابهایتان راهنمایی میکند و جهت تصمیمتان را به شما نشان میدهد. هر فردی باید پیامدهای مثبت و منفی هر انتخاب را در نظر داشته باشد و از پیامدهای منفی آن چشمپوشی نکند. افراد باید خود تصمیم بگیرند و بیاموزند که با عواقب آن زندگی کنند.
اغلب مردم آن چیزی را که واقعا اهمیت دارد فدای رسیدن به چیزی میکنند که اهمیت حقیقی ندارد. آگاهی از پیامدهای نهایی هر انتخاب گاهی اوقات افراد را به موقع مطلع میکند تا تصمیمات نادرست خود را بلافاصله تغییر دهند و تصمیمات صحیحی اتخاذ کنند.
۴) نقشه: این نقشه مختص فرد تصمیمگیرنده است که باید بهترین راهحلها یا ترکیبی از راهحلهای مرتبط با هم را در نظر بگیرد. اولویتها را انتخاب کند تا به نتیجه مطلوب برسد. اگر اجازه بدهیم که دیگران راهحلها را به ما نشان بدهند مهارت تصمیمگیری ما رشد نمیکند.
۵) بهکارگیری: در این مرحله، شخص تصمیماتی را که اتخاذ کرده به اجرا میگذارد.
۶) ارزیابی نهایی: نتایج یک تصمیم باید ارزیابی شود که آیا کفه فواید سنگینتر از مضرات است یا نه. در این مرحله است که تمامی راهحلها و نتایج نشان داده و بررسی میشود تا مشخص شود که کدام انتخاب بهترین انتخاب خواهد بود (برای دفعات بعد) .
● خطاهای تصمیمگیری
حتی اگر فرد همه مراحل را به طور صحیح طی کند و از تجارب اشخاص دیگر کمک گیرد و وضعیت را تحلیل کند و حتی پیامدهای مثبت و منفی را در نظر بگیرد باز هم آن تصمیم ممکن است به شکست منجر شود. دکتر فراهانی دلایل شکست یک تصمیم را تعصبات، کمتوجهی و عدم صبر میداند.
الف) تعصبات: در طی فرآیند تصمیمگیری، تعصبات میتواند در مراحل مختلفی ظاهر شود. برخی از افراد در تصمیمگیریهایشان ذهن بستهای دارند. دیدگاههای دیگران را در نظر نمیگیرند و معمولا به تنهایی تصمیم میگیرند و از پذیرفتن اطلاعاتی که مخالف دیدگاههای شخصیشان است، امتناع میکنند. بنابراین اطلاعات در فرآیند تصمیمگیری کنار گذاشته میشود. از طرف دیگر، برخی از مردم در برابر تغییرات مقاومت میکنند بدین معنی که دوست دارند وضعیت به همان صورت سابق باقی بماند. به عنوان مثال، یک فرد میداند که با نامزدش تفاهم اخلاقی ندارد و ممکن است زندگی با وی در زیر یک سقف بعد از مدتی منجر به جدایی شود اما تلاش میکند و از خود مقاومت نشان میدهد تا وضعیت اکنونش را تغییر ندهد.
ب) در نظر نگرفتن تمامی شرایط:در نظر نگرفتن تمامی شرایط و وضعیتها و کوتاهی در آن نیز میتواند علت اشتباهها در تصمیمگیری باشد. تصمیمات میتواند براساس اطلاعات نادرست اتخاذ شود. گاهی اوقات تصمیمگیرنده نمیتواند مساله را به طور شفاف برای خود تعریف کند و ممکن است به جای حل مشکل اصلی به حل مسایل ناشناختهای بپردازد. همچنین شکست در تصمیمگیری میتواند به اطلاعات غلط و نادرست مرتبط باشد یا اهداف تصمیمگیرنده خیالی و واهی باشد یا اینکه نتواند مشکلات را به ترتیب اهمیت اولویتبندی کند یا به اقدامات خطرآمیز آگاه نباشد.
ج) ناشکیبایی: متاسفانه ناشکیبایی یکی از عوامل عمدهای است که تصمیم به شکست منجر میشود. بیشتر مسایل و مشکلات میتوانند بیش از یک راهحل داشته باشند اما اگر تصمیمگیرنده اولین راهحلی را که به ذهنش میرسد سریعا انتخاب کند، ممکن است آن تصمیم، بهترین انتخاب او نباشد. در آخر این نکته را باید بپذیریم که مسوولیتپذیری در قبال پیامدهای یک تصمیم برعهده تصمیمگیرنده است و فرد باید از یک روش منطقی برای تصمیمگیری استفاده کند و به یاد داشته باشد که در اکثر انتخابهای پیشروی ما انتخاب کامل و بدون عیب و نقصی وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتیازاتی است که دیگر انتخابها میتوانستند داشته باشند. به عبارتی تصمیمگیری باید براساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام گیرد.
درباره این سایت